بنویس تا شفا یابی!

نوشتن چگونه کمک می‌کند بهتر از پسِ شرایط سخت بربیایید؟

دکتر جویس هاکر | ترجمه‌ی زینب شاهدی، مجموعه‌ی نویسندگی خلاق

 

سه درمانگر و دوازده زنی که از خشونت همسر یا فردی غریبه جان به در برده‌اند و یا تجاوز را تجربه کرده‌اند، در حلقه‌ای گرد هم نشسته‌اند ـ اما نه خیلی نزدیک هم. در کلاس ما، که با پشتیبانی مالی یکی از مراکز غیرانتفاعی محلی برگزار شده، قرار است از مدیتیشن، چی کونگ، هنردرمانی و نوشتن، برای کاهش آسیب زخم‌های روانی این زنان استفاده شود. وقتی نوبت من می‌رسد که تکنیک نوشتن را معرفی کنم، خیلی‌هایشان صدایشان درمی‌آید:

«من هیچ حریم خصوصی‌ای ندارم. به هیچ وجه نمی‌تونم صادقانه چیزی رو روی کاغذ بیارم.»

«چرا باید این نکبتا رو بنویسیم؟! همین که زندگی‌شون می‌کنیم بس نیست؟»

«من که نویسندگی بلد نیستم.»

در این مرحله، بر اساس تحقیق پنه‌بیکر و اسمیث (2016)، از مزایای نوشتن درباره‌ی تجربیات تلخ زندگی برایشان می‌گویم. بااین‌که همه‌ی زنان حاضر در گروه مستقلاً با مشاور نیز کار می‌کنند، تشویق‌شان می‌کنم که در طول کار با این گروه حتماً دست قلم به شوند. می‌گویم:

«بعضی وقتا خود شما بهترین مشاور خودتون هستید. نوشتن رو امتحان کنید و ببینید براتون مفید می‌افته یا نه.»

این را می‌گویم و جلسه را تمام می‌کنم.

 

نوشتن و التیام زخم‌های عاطفی

هفته‌ی بعد، یکی از اعضای گروه به نام کتی، دفترچه‌ی روزانه‌نویسی‌اش را می‌آورد و پیش از این‌که با صدای بلند شروع به خواندن نوشته‌هایش کند هشدار می‌دهد که: «خیلی خب، خودتون خواستینا!».

او تجربه‌ی مورد تجاوز قرار گرفتنش را به زبانی شفاف و پراحساس توصیف کرده است. حاضرین پیش از این‌که واکنشی نشان بدهند، مدتی در سکوت فرو می‌روند. فضای نوشته همه را گرفته است. انگار کسی تجربه‌ی خودشان را با صدای بلند تعریف کرده. انگار تمام دیوارها فرو ریخته و حالا آن‌ها عریان در مقابل هم، از عمق درد هم باخبرند. نوشتن، تأثیر خودش را گذاشته.

در انتهای جلسه، به کتی پیشنهاد می‌کنم با استفاده از یکی از رویکردهای متنوع نویسندگی، به نوشتنش ادامه بدهد: مثلاً از این بنویسد که ای کاش آن زمان کمکی در دسترسش بود تا سراغش برود، یا این‌که از استقامت و سرسختی‌اش در این تجربه چه چیزهایی یاد گرفته، یا این‌که چطور می‌شود پایان این داستان را طوری عوض کرد که خشونت کمتری در بر داشته باشد. کتی تا اینجا با تکنیک‌های نوشتن آشنایی نداشته، و کمی درباره‌اش فکر می‌کند. می‌تواند داستانش را با آه و ناله بنویسد و از ان شکایت کند که چرا چنین اتفاقی برایش افتاده، با حسرت به گذشته‌اش فکر کند و این‌که اگر کمکی در اختیارش بود الان زندگی‌اش چه شکلی می‌شد. می‌تواند روی این متمرکز شود که این ماجرای تلخ چه ویژگی‌هایی را در او شکل داده که اگر اتفاق نمی‌افتاد، الان این خصوصیات را نداشت. کتی فکر می‌کند و فکر می‌کند، و در نهایت تصمیمش را با من در میان می‌گذارد. او تصمیم می‌گیرد پایان داستانش را عوض کند. می‌خواهد سرنوشتش را خودش و این بار جور دیگری بنویسد.

وقتی چند هفته بعد کتی پایان متفاوت داستانش را برای گروه می‌خواند، در سکوت می‌نشیند و پس از کمی درنگ می‌گوید: «تصمیم دارم این پایان رو بیشتر توی ذهنم پرورش بدم.»

 

نوشتن و عبور از سوگ

من در مدتی کوتاه، چهار عضو خانواده‌ام را از دست دادم. وقتی در سال 2004 خواهر کوچک‌ترم به‌خاطر سرطان مغز به‌شکلی غیرمنتظره از پیش ما رفت، طبیعتاً من که مدت‌ها روزانه‌نویسی می‌کردم دست به دامن نوشتن شدم تا آرامم کند. و نوشتم تا معنا و حکمت این اتفاق تلخ را در زندگی خودم پیدا کنم؛ بدون این‌که قصدی برای منتشر کردنش داشته باشم. در نوشته‌هایم کشف کردم بیشترین مشغولیت فکری‌ام این‌ها بود: داشته‌های خواهرم، رابطه‌ی خواهرانه‌مان، اندوهم از این‌که حالا با از دست دادن بهترین دوست و هم‌رازم چطور باید هویتم را بازسازی کنم، خواب‌هایی که در آن‌ها خواهرم با پدر و مادر مرحومم ظاهر می‌شد، و گفتگوهای خیالی با اعضای خانواده‌ام.

همان زمان بود که همکاران خواهرم از من خواستند بیوگرافی او را بنویسم تا برای معرفی‌اش در مجله‌ای علمی که به افتخار کارش در جایگاه استاد ارتباطات منتشر می‌شد استفاده کنند. مشتاقانه در حافظه‌ام دنبال داستان‌هایی گشتم که روزهای درخشان کودکی‌اش و بعد فعالیتش در نویسندگی علمی را به رخ می‌کشید. از دست دادن خواهرم یکی از تلخ‌ترین اتفاقات زندگی‌ام بود و قلبم را مالامال از اندوهی بی‌پایان کرده بود. اما نوشتم. زندگی و افتخارات خواهر عزیزم را نوشتم، و در فرایند نوشتن زندگی‌نامه‌اش، قلب فروپاشیده‌ی خودم هم آرام گرفت. جالب این که حالا قرار است یادنامه‌ای که نوشته‌ام، کتابی پر از داستان‌های فقدان و تحمل، منتشر شود. بااین‌که از اول نمی‌خواستم برای دیگران بنویسم، اما این راه به انتشار این کتاب ختم شد. و من راضی‌ام که واکنش فردیِ خودم به سوگ و التیام پیدا کردن از آن را مو به مو روی کاغذ آورده‌ام.

می‌دانم همه کس دلش نمی‌خواهد پس از مرگ یکی از عزیزان یا از دست دادن او پای کاغذ بنشیند. انگار نوشتن در این حال و روز فقط زمانی برایمان مفید است که دنبال عزاداری کردن یا شکلی از مشاوره باشیم. اما در بسیاری از موارد، سوگ‌های فاجعه‌آمیز یا پیچیده، بهترین فرصت برای استفاده از نوشتاردرمانی هستند تا بتوانیم تلخیِ از دست دادن یک عزیز را در ذهن‌مان درست پردازش کنیم. وقتی هدفِ نوشتن این باشد که از دست دادن عزیزمان را پردازش کنیم، نوشتن می‌تواند جراحت ناشی از آن را التیام دهد.

 

مزایای نوشتن

درباره‌ی آثار و نتایج نوشتن، مطالعات بسیاری انجام شده که نشان می‌دهد افراد پس از نوشتن اِبرازی (یعنی نوشتن از عمیق‌ترین افکار و احساسات‌مان)، درباره‌ی تجربیات دردناک زندگی عواطف مثبتی را تجربه کرده‌اند. بااین‌که تجربه‌های سوزناک یا زخم‌های عاطفی بدون دعوت سراغ ما می‌آیند، با نوشتن می‌شود به این رنج‌ها شکل داد و در آن‌ها اکتشاف کرد. نوشتن زمان می‌برد. زمان گذاشتن برای نوشتن تجربه‌های زندگی شخصی، راهی برای محترم شمردن، معنا دادن و درک بهتر اتفاقات دردناک زندگی پیش پای ما می‌گذارد. ما در فرایند نوشتن، تجربه‌های ناخواسته‌ی زندگی‌مان را جدی می‌گیریم و با این کار برای زندگی‌مان ارزش بیشتری قائل می‌شویم. ما می‌توانیم معنای تراژدی‌ها و رنج‌های زندگی را کشف کنیم، نقش‌شان را در سرنوشت‌مان ببینیم و آن‌ها را در کنار رخدادهای خوب و شیرین زندگی بپذیریم. نوشتن درباره‌ی احساسات تلخی که نسبت به رنج تجربه کرده‌ایم، بدون تعریف کردن اصل داستان، مؤثر نیست. این‌که ما داستان‌مان را بسازیم و آن را با قدرت روایت کنیم، به معنای به دست گرفتن سرنوشت‌مان خواهد بود.

 

چه بنویسیم؟

نوشته‌ی هر کس برای عبور از سوگ و رنجِ از دست دادن، با دیگری متفاوت است. بعضی‌ها دنبال روزانه‌نویسی می‌روند، بعضی‌ها برای عزیزِ ازدست‌رفته‌شان یادبود و زندگی‌نامه می‌نویسند، بعضی‌ها نوشتن نامه‌های احساسی را ترجیح می‌دهند. همه‌ی این انواع نوشتن می‌تواند به شما کمک کند زخم‌تان را التیام بدهید و رابطه‌تان را با کسی که از دستش داده‌اید حفظ کنید. این باعث می‌شود روح‌تان از شوکِ تنها شدن و جدا شدنِ ناگهانی از او بیرون بیاید و آرام آرام با اندوهی که در مقابلش قرار گرفته خو بگیرد، و در نهایت «پذیرش» اتفاق بیفتد. پذیرشی که می‌تواند به شما قدرتی برای ادامه‌ی زندگی و ساختن مسیری معنادار برای آینده بدهد.