دفترت دنیای توست و تو خدایش هستی!
زینب شاهدی | مشاور روانشناسی، مجموعهی نویسندگی خلاق
طبیعی باش. دقیقا همانجوری که خودت هستی. نه یک نقطه کم، نه یک نقطه زیاد. جاهای دیگر نمیشود، میدانم؛ ولی اقلا این یک جا را طبیعی باش. خودت باش. اینجا نمیخواهد وانمود کنی طرفدار حقوق بانوانی. یا اینکه زبان انگلیسیات خیلی خوب است. اینجا نمیخواهد خودت را اخلاقمدار نشان بدهی، یا مدام در حال مراعات حال دیگران باشی. اینجا خودت باش. خود خود خودت. یعنی دقیقا همانطور که در درونت هستی، و با خودت راحتی. اینجا همهی نقابها را بگذار کنار. بگذار دفترت مثل یک آینه باشد برایت. بِروب تمام غبار خودت نبودن را. هرچه شفافتر، هرچه زلالتر، هرچه تمیزتر، بهتر.
اینجا طبیعی باش. نمیخواهد قشنگ بنویسی. نمیخواهد پایان هر جملهات نقطه بگذاری، یا حواست باشد که قبل از ویرگول فاصله نگذاری. اینجا دیگر نمیخواهد به فکر دلبری از کسی باشی با کلامت. فاخر نباش. فرهیخته نباش. اینجا خودت باش. همانطور که واقعا هستی. همانطور که واقعا راحتی.
به درونت اعتماد کن. نگذار آن جماعت، که از لحظهی تولدت شکلت داده و دستوپایت را بسته، اینجا هم سایهاش روی سرت باشد. به کناری پرت کن بار سنگین دیدهشدنها را. به درونت اعتماد کن و بدان اینجا همانطور که هستی دوستداشتنی هستی. اینجا دیگر قرار نیست خوب باشی تا دوستت بدارند. قرار نیست احترام کسی را بخری. خودت هستی و خودت. اینجا آیینهای است که قرار است در آن خودت را ببینی – خوب یا بد؛ اهورا یا اهریمن. پس طبیعی باش. بگذار پلیدی خودی بنمایاند و کنار برود. و عظمتی که درون توست، رویش بشود سری بلند کند و خودی نشان بدهد.
بگذار آن کودک ترسیدهی درونت، جرات کند و بزرگ شود. به سمتش برو. به زانو درآ. چشم در چشمش شو. دستش را بگیر. بغلش کن. بگذار آن کودک کمروی درونت روی حرف زدن پیدا کند. چشم در چشمش منتظر بمان تا برایت بگوید از نگفتههایش. دستش را رها نکن. بمان و در آغوشش بگیر. بگذار خودش باشد. بگذار جرات کند و داستانش را از نو بسازد. بپذیرش. بگذار بزرگ شود. بگذار خِردی که سالهای سال درون تو در سکوت و تاریکی به خوابی عمیق فرو رفته، کمکم بیدار شود و جنبی بخورد. اینجا دستت باز است. دنیای خودت را بساز. دنیایی که در آن بتوانی خودت باشی. طبیعیِ طبیعی.
این دنیای توست و تو خدایش هستی؛ خدایی کن!
دفترت دنیای خودت است. خدای دنیای خودت باش. این دفتر، این برگه سپید، این صفحه، تماما از آن توست. دنیای توست. و تو خدایش هستی. بیافرین هرآنچه را که قلبت میطلبد. بیافرین هرآنچه را که توانت میرسد. هیچ تردید نکن. اینجا دنیای توست و تو خدایش هستی. هیچکس به دنیای تو راه ندارد، مگر تو بخواهی. و هیچکس به کار تو کار ندارد، مگر تو بخواهی. گریه کن، بخند، خشم بگیر، بکش، زنده کن، ببخش، بیافرین. خدایی کن. اینجا فقط تویی که داستان خودت را مینویسی. بنویس آن را آنگونه که تو میخواهی.